۰ ۴ F

امان از دست این استادها، وقتی نمی خوای ببینیشون همیشه جلوی چشمتن ولی برعکس وقتی باهاشون کارداری غیبشون می زنه. بدتر از اون وقتی نمره ها رو می زنن یکیشونم نمیشه پیدا کرد، انگاری آب میشن میرن تو زمین!

اون روز رفتم نمره ها رو زده بودن. جاتون خالی کلی ورزش کردم از بس پشت این پنجره و اون پنجره، این طبقه و اون طبقه دویدم و بالا پایین رفتم. آخرش هم دیدم این مهندس اکبری ( به قول بچه ها اَچبری) لطف فرمودن و بانی شدن تا من برای اولین بار طعم افتادن و تجربه کنم، دیجیتال بهم داده بود 5/9 . اِ اِ اِ اِ خجالت نمی کشه آخه نیم نمره چی بود که به خاطرش من و انداخت! منم یه قیافه حق به جانب گرفتم و رفتم یک اعتراض بالا بلند نوشتم و تقدیم کردم ولی با این حال این اکبری که من میشناسم شاید نیم نمره ازم کم کنه ولی نیم نمره بهم نمیده که نمیده.

راستی شما تا حالا افتادین؟

چه مزه ای میده، خوشمزست؟!


³
³ ³ ³ ³
 
 
 

اینجا رو کلیک کنید همش و بخونید ضرر که نمیکنین، میکنین؟

۹ ۳ G

سلام، من اومدم

خیلی ممنون از حرف های قشنگتون

دلم واسه وبی جون و شما دوستای خوب و مهربونم  تنگ شده بود
   

کم کم وبلاگِ خونم داشت کم می شد

  

××××××

 

اون متن پایین خیلی قشنگِ




اگه میخواین همش و بخونید اینجا کلیک کنید

۸ ۳ H

دیروز با هم بودیم، کتاب فروشی، یادته؟

ولی حالا چی؟ تو رفتی و من و تنها گذاشتی

یادمه همیشه تو کلاس ما رو باهم اشتباه می گرفتن، فقط به خاطر اینکه اِسمامون مثل هم بود

آرمین قالب وبلاگت امروز تموم شد. خیلی قشنگ شده کاش بودی و می دیدیش

آخه چرا وقتی از خیابون رد می شدی مواظب نبودی

چرا باید اون نامرد تو رو اونجا با ماشین بزنه و فرار کنه

اون شعر پایینی و واسه تو نوشتم، آره از سیاوش ِ ، همون آهنگی که دوست داشتی

هیچ فکر می کردی یه روز سرنوشت تو هم مثل این شعر بشه؟

 

خوابیدی بدون لالایی و قصه

بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه

دیگه، کابوس زمستون نمی بینی

توی خواب گلای حسرت نمی چینی

دیگه خورشید، چهرت و نمی سوزون ِ

جای سیلی های باد، روش نمیمونه

دیگه بیدار نمیشی، با نگرونی

یا با تردید که بری، یا که بمونی

رفتی و آدمک ها رو جا گذاشتی

قانون جنگل و زیر پا گذاشتی

اینجا قهرن سینه ها با مهربونی

تو، تو جنگل نمی تونستی بمونی

دلت و بردی با خود به جای دیگه

اونجا که خدا، برات لالایی میگه

میدونم می بینمت یک روز دوباره

توی دنیایی که آدمک نداره

 

سلام

آرمین بهترین دوست دوران ِ بچگیم بود

باهم بزرگ شدیم و به یه مدرسه رفتیم

تا همین دیروز پیش هم بودیم

ولی امروز که این خبر و شنیدم خیلی دلم گرفت


گفتم بیام پیش وبلاگ جونم درد دل کنم

امیدوارم شما هیچ وقت یه دوست خوب و از دست ندین