۴ ۳ L

وقتی یک چیزی و که برات خیلی ارزش داره از دست میدی، نا امید میشی

ولی تا ازدستش ندی قدرش و نمیدونی

در مقابل وقتی دوباره بدستش میاری، خیلی ذوق زده میشی

حالا تازه داری ذوق میکنی ، که دوباره از دستش میدی.

اینجاست که دیگه این شکلی میشی

 

این اتفاقیه که دیروز واسه من افتاد

باعث شد من اینهمه از میشی تو جمله های بالا استفاده کنم

( دعوا نکنید، این از اثرات همون اتفاقست)

شما اگه جای من بودین چی کار می کردین؟

۳ ۳ M

این روزها غریبه ها، خودی ترن

آدم رو انگاری، بیشتر می خرن

این روزها آدمها، ماشینی شدن

قلب ها از آهن و فولاده و بس

عوضش معرفت ها، چینی شدن

این روزا رنگ و وارنگن آدمها

بیخودی، با هم می جنگن آدمها

 

۲ ۳ N


روشنایی حقیقی آن است که از درون آدمی پرتو افشانی کند. این روشنایی رازهای روح را بر روح آشکار می کند و به آن امکان می هد در زندگی شادمانی کند، و به نام جان ِ هستی آواز بخواند. حقیقت مانند ستارگان آسمان است که جز از ورای ظلمت شب دیده نمی شوند. حقیقت مانند تمامی زیبایی های زندگی است، که خود را نشان نمی دهد جز به آن هایی که وزن دروغ را سنجیده اند. حقیقت،احساسی پنهان است که به ما می آموزد که چگونه روزهامون را با شادی سپری کنیم و برای همگان نیز شادمانی بخواهیم.

چه خوب می شد اگه دوستی ها یک رنگ و بی ریا بود

چه اشکالی داره ظلمت شب و کنار زدن و به تماشای ستاره ها نشستن؟

کشف حقیقت به هر دوی ما محتاج است، تا یکی آن را بیان کند و دیگری آن را بفهمد