۱۹ ۰


امشب از آسمان دیده تو

 روی شعرم ستاره می بارد

در زمستان دشت کاغذ ها

پنجه هایم جرقه می کارد

 

شعر دیوانه تب آلودم

شرمگین از شیار خواهش ها

پیکرش را دوباره می سوزد

عطش جاودان آتش ها

 

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

 

از سیاهی چرا هراسیدن

شب پر از قطره های الماس است

آنچه از شب بجای می ماند

عطر خواب آور گل یاس است

 

آه بگذار گم شوم در تو

کس نیابد دگر نشانه من

روح سوزان و آه مرطوبت

بوزد بر تن ترانه من

 

آه بگذار زین دریچه باز

خفته بر بال گرم رویاها

همره روزها سفر گیرم

بگریزم زمرز دنیاها

 

دانی از زندگی چه می خواهم؟

من تو باشم  .  .  تو  .  . پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بود

باره دیگر تو  .  .  باره دیگر تو

 

آن چه در من نهفته دریایی است

کی توان نهفتنم باشد

با تو زین سهمگیمن توفان

کاش یارای گفتنم باشد

 

بس که لبریزم از تو می خواهم

بروم در میان صحراها

سر بسایم به سنگ کوهستان

تن بکوبم به موج دریاها

 

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

۱۸ ۰


فرض کنید تو خونه نشستین تازه داره حواستون جمع میشه که امتحان بعدی و بخونید، که یهو تلفن زنگ می زنه! ا ه ه ه ه ه ه ه بازم صدای این در اومد. این تلفنِ از صبح تا حالا 1000 بار زنگ خورده که 999 تاش یا مزاحمی بوده یا اشتباهی. چیکار می کردین بازم می رفتین برش دارین؟!

این بلایی که اون روز سره من اومد رفتم تلفن و برداشتم، بهش نمی یومد مزاحم باشه آخه جدی حرف می زد.

اولش گفت که از اداره آب تماس می گیره بعدش ازم پرسید که خونتون لوله هاش آب داره یا نه! منم گفتم آره. دیدم داره می خنده و میگه پس می خواستی تو لوله هاش شیر کاکائو باشه؟

اون روز بعد از اینکه به مکا لمه 1001 کم با آقای مزاحم پایان دادم تلفن و از پریز کشیدم تا درس بخونم ولی کشیدن تلفن همانا و از دست دادن جزوه دیجیتال همان، آخه یکی از بچه ها تو همون یک ساعت زنگ زده بود تا جزوه بهم بده.

امان از این مزاحم های تلفنی یا فوت می کنن یا اگه جناب مزاحم خیلی رمانتیک تشریف داشته باشن براتون آهنگ میزارن. شایدم باعث بشن تا صبح زود ( ساعت 10 ) بیدار بشی و بری دنبال جزوه

۱۷ ۰

سلام

من اومدم امتحانم هم خوب شد