۲۸ ۰

برویم جاده روبروی ماست.

امن است من آن را آزموده ام- این گام های من آن را آزموده اند- قدم واپس مکشید.

کاغذها را بگذارید که نانوشته بمانند بر میز، و کتاب ها را بر طاق خانه رها کنید، برنگشوده.

بگذارید که ابزار به کارگاه بماند و پول ها را کسب نشده واگذارید.

بگذارید مدرسه ها را، و آموزگاران را که فریاد کنند، جه باک!

واعظان بر منبر وعظ کنند، وکلا در محکمه استغاثه گیرند و قاضیان به تبیین قانون بنشینند.

آری رفیق، من دست خود را به تو می دهم، و عشقم را با تو تقسیم خواهم کرد.

من خود را به تو می دهم بجای هر خطابه وهر قانون

آیا خود را به من خواهی داد؟

با من سفر خواهی کرد؟

با هم خواهیم بود آیا همه ی عمر را . . . تا آنجا که زنده ایم؟

۲۷ ۰



مهربانی یعنی آن عمل صمیمانه . . . چیزی فراتر از لبخندی دوستانه . . . که به انسانی در این جهان آسایش تحفه می دهد . . . و این زندگانی را ارزشمند می کند . . . شاید که ارزانیِ اقبالی باشد . . . یا که حتی بخشی از یک سکه ی یک تومانی . . . یا خدمتی کوچک که سخاوتمندانه عرضه می شود . . . شاید کسی آن را تقاضا کند . . . یا که اندیشه ی آن در ذهن خودمان خلق شود . . . به هر تقدیر راهش همین است . . . بخشایش ما اینطور بروز می کند . . . این یعنی کمی فداکاری . . . که ما از انجامش خوشحال می شویم . . . و آسمان را انگار کمی روشن تر می کنیم . . . برای خاطر کسی دیگر . . . و اغلب آن را اینطور به حساب می آوریم . . . چیزی که ار آن ماست و گسترده اش می داریم . . . چرا که هیچ عملی فراتر از این نیست، . . . یاری دادن به یک دوست.

۲۶ ۰



بعضی وقتها دوست دارم یک گوشه تنها بشینم و فکر کنم، اونقدر فکر کنم تا همونجا خوابم بگیره. به اینکه چرا آدم ها اینقدر ستمگر و ظالم شدن، اون روزِ اول چیزی به اسم ظلم نبود، این ما بودیم که بانی بوجود آمدن اون شدیم. هرکی از راه رسید این آتیش مخوف و شعله ورتر کرد، تا اینکه امروز به جایی رسیدیم که به خاطره خواسته های خودمون حاظریم از همه چیز و همه کس بگذریم، حاظریم همه از دستمون ناراحت باشن ولی به اون چیزی که دوست داریم برسیم. کاش می شد هر روز صبح که بیدار میشیم قلبامون و در بیاریم، مثل آیینه تمیزشون کنیم تا جایی که عکس خودمون و توشون ببینیم. کاش می شد همه دیوارها، همه فاصله ها از بین میرفتن، باهم زندگی میکردیم و به هم عشق می ورزیدیم. چی می شد این غرور از بین می رفت، تا وقتی کسی از دستمون ناراحت می شد با یک معذرت خواهی ساده دوباره دلش و بدست بیاریم.

اما نه! نقطه نظرهای من چه اهمیتی داره؟ این عمل منه که میتونه تغییرات شگرفی در جهان بوجود بیاره

پس خدایا ازت می خوام که این قدرت و بهم بدی تا همه کسانی و که تحملشون واسم مشکله دوست داشته باشم، چون عشق ورزیدن به کسانی که شیرین و نازنین و دوست داشتنی اند کارِ آسانیست.