برگ و باد


باد پیچید در ترانه برگ


برگ لرزید از بهانه باد


هر گجا برگ خشک بود افتاد


باغ نالید و گفت:


(( باد مباد ! ))


در شگفتم گناه باد چه بود؟


برگ خشکیده بود و باد ربود


باد هرگز نبود دشمن برگ


مردن برگ دست باد نبود

 

**


زندگی ذره ذره می کاهد


خشک و پژمرده می کند چون برگ


مرگ ناگاه می برد چون باد


زندگی کرده دشمنی یا مرگ؟

 

**


برگ خشکم به شاخساره وجود


تا کی آن باد سرد سر برسد


توهم ای دوست ذره ذره مکش


تا نخواهم که زودتر برسد......!