با امروز روزه پنجم ِ که تو خونه تنهام. این تلفن که روزی هزار بار زنگ می زد چند روزه ساکت شده، فقط چند بار مامانینا زنگ زدن، گفتن کارشون تا دو هفته دیگه طول می کشه! آشپزخونه پره از ظرف های کثیف. آخه من که تا حالا توعمرم یدونه ظرفم نشستم چیکار کنم با این همه ظرفِ کثیف
؟ اون روزه اول پیش خودم گفتم آشپزی که سخت نیست، چند تا چیز و با هم قاطی می کنی و می خوری ó ولی اون ماهی تابه ی سوخته که کنار آشپزخونه افتاده بهم ثابت کرد که اینکاره نیستم
. مامان فریزر و پر کرده از غذاهای جور واجور که فقط کافیه گرمشون کنم، ولی چون حوصله ظرف شستن و ندارم زیاد سراغشون نمیرم. نمیدونم الان با چی زنده ام، هرچیه باید از اون پوست تخم مرغها و قوطیهای کنسرو تو سطل آشغال پرسید. تازه گی ها تو فکر اینم برم یک عالمه ظرف یه بار مصرف بگیرم- چون هرچی باشه دیگه نمی خواد شسته بشن. کاش ماهی تابیه یک بار مصرف هم بود>> حیف که هنوز اختراع نشده. اِ اِ اِ چرا نشستین! آره با شمام، شمایی که مثل من هستین. زود بلند شین برین اختراع کنین که بعدا به دردتون می خوره ها
. دیگه خوابم میاد و حوصله نوشتن ندارم، میرم بخوابم حداقل اینجوری زمان زودتر میگذره Felan bye bye
سلام
این چند روز که بلاگ اسکای اومده ( ولی بدون امکان نظر دادن و خوندن آرشیو) من با Email سعی کردم نظر بدم.
البته امیدوارم شما مثل من Mail box تون همیشه پر نباشه و نظرهای منو دیده باشین. منم به خاطره اینکه بتونم نظرهای شما دوستای خوبم و ببینم یدونه آی دی ِ ایمیل درست کردم که اگه خواستین میتونیم از اون طریق با هم ارتباط داشته باشیم. لینکش اون بقل هستش ولی اینجا هم می نویسمش ary_arminy@yahoo.com . راستی اگه هم خواستین می تونید به همین آی دی (ary_arminy) واسم off بزارید.
آموختن آسان نیست....، خستگی هر آن در کمین است. آزرده می شوی، احساس شکست می کنی. شک می کنی که رها کنی و بگذری، می خواهی برکناره روی و وانمود کنی که اتفاقی نیفتاده. اما نه.... تو بازنده نیستی ، یک مبارزی. پیش از آنکه برنده باشیم باید بازنده باشیم. باید بگرییم تا بتوانیم روزی بخندیم.
باید آزرده شویم تا روزی توانمند باشیم. اگر پیوسته بکوشی و ایمان داشته باشی، در پایان پیروزی از آن تو خواهد بود.