یکشنبه سره کلاس Mr Akbari بخوانید اچبری (به قول بچه ها) نشسته بودیم که
چشمتون روزه بد نبینه انگار همه از جمله خودم منتظر شنیدن این کلمه (جلسه آخر)
بودن یدفه ای کلاس رفت رو هوا خلاصه پس از یکسری جنگ های داخلی که منجر
به شهادت 2تن از دوستان درراه فرجه (به خاطر اینکه اون وسطا یه چیزایی گفتن که
به گوشه استاد رسید) شد
تونستیم استاد و رازی کنیم که جلسه بعدی تشکیل نشه البته به شرط اینکه اگه حتی
یک نفر هم بیاد کلاس بقیه غیبت بخورن.تا اینجا همه چیز بر وقف مراد بود که این
آقا ایمان ما (همونی که همیشه جاش روبروی میز استاده) بلند شد و گفت : استاد ما
میخوایم از کلاس استفاده کنیم هفته دیگه هم میایم...........من درحالی که دهنم 6 متر
باز مونده بود استاد و میدیدم که چشماش از حدقه در اومده بود.آخه یکی نیست به این
ایمان خان بگه مگه آدم چقدر میتونه پاچه خواری وکنه!اینطوری شد که ONLY
بخاطر 2 ساعت کلاس دیجیتال که ایمان برامون ترتیب داده بود بیستمون سیزده شد.
سلام
خوبی
امیدوارم وبلاگت بزودی رونق پیدا کنه
فقط سعی کن همیشه بروزش کنی
خوشحال میشم به هم لینک بدیم
اگر هم بلد نیستی لینک بدی بیا وبلاگ من اونجا یاد میگیری و خیلی چیزهای دیگه هم یاد میگیری در کل چیزایی رو برای وبلاگ نویس ها اموزش میدیم بهمراه برنامه های جاوا
موفق باشی
سلام من وبلاگتونو دیدم
وبلاگ جالبی بود
فقط در مورده
www.explorer.blogsky.com/archive.asp?viewblog=20030526&date=05/26/03&id=43
چیزی متوجه نشدم
میشه توضیح بدین