وقتی بیستمون سیزده شد

یکشنبه سره کلاس Mr Akbari بخوانید اچبری (به قول بچه ها) نشسته بودیم که

دیدیم مهندس مثل همیشه اومد و سلام نکرده کیفشو گذاشت رو میز و ماژیکشو که

همیشه خرابه در اورد اون بالا سمت راست نوشت موضوع : طراحی شمارندها. آقا

ایمان که اون جلو نشسته بود موضوع رو دید بعدش دست به دستش کرد تا به عقب

رسید آخه استاد ماژیک خرابه حداقل خودت برزگتر بنویس.حالا بگذریم تو همین

گیرودار یکی از بچه ها (برحسب نقشه قبلی) بلند شد و گفت : استاد مطلب و جمع

وجور کنید چون جلسه آخره!


چشمتون روزه بد نبینه انگار همه از جمله خودم منتظر شنیدن این کلمه (جلسه آخر)

بودن یدفه ای کلاس رفت رو هوا خلاصه پس از یکسری جنگ های داخلی که منجر
به شهادت 2تن از دوستان درراه فرجه (به خاطر اینکه اون وسطا یه چیزایی گفتن که
به گوشه استاد رسید) شد


تونستیم استاد و رازی کنیم که جلسه بعدی تشکیل نشه البته به شرط اینکه اگه حتی

یک نفر هم بیاد کلاس بقیه غیبت بخورن.تا اینجا همه چیز بر وقف مراد بود که این

آقا ایمان ما (همونی که همیشه جاش روبروی میز استاده) بلند شد و گفت : استاد ما

میخوایم از کلاس استفاده کنیم هفته دیگه هم میایم...........من درحالی که دهنم 6 متر

باز مونده بود استاد و میدیدم که چشماش از حدقه در اومده بود.آخه یکی نیست به این

ایمان خان بگه مگه آدم چقدر میتونه پاچه خواری وکنه!اینطوری شد که
ONLY

بخاطر 2 ساعت کلاس دیجیتال که ایمان برامون ترتیب داده بود بیستمون سیزده شد.

نظرات 1 + ارسال نظر
سفر به اعماق اینترنت پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:51 ب.ظ http://explorer.blogsky.com

سلام
خوبی
امیدوارم وبلاگت بزودی رونق پیدا کنه

فقط سعی کن همیشه بروزش کنی
خوشحال میشم به هم لینک بدیم
اگر هم بلد نیستی لینک بدی بیا وبلاگ من اونجا یاد میگیری و خیلی چیزهای دیگه هم یاد میگیری در کل چیزایی رو برای وبلاگ نویس ها اموزش میدیم بهمراه برنامه های جاوا
موفق باشی

سلام من وبلاگتونو دیدم
وبلاگ جالبی بود
فقط در مورده
www.explorer.blogsky.com/archive.asp?viewblog=20030526&date=05/26/03&id=43
چیزی متوجه نشدم
میشه توضیح بدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد